توضیحات
سرفصل های این کتاب عبارتند از: آغاز آفرینش ، فرزندان آدم (ع) ، شیث (ع) ، ادریس(ع) ، نوح (ع) ، هود (ع) ، صالح (ع) ، ابراهیم (ع) ، همسران و فرزندان ابراهیم (ع) ، اسحاق (ع) ، لوط (ع) ، یعقوب (ع) ، یوسف (ع) ، ایوب (ع) ، شعیب (ع) ، موسی (ع) ، انبیا بنی اسرائیل پس از موسی (ع) ، داود (ع) ، سلیمان (ع) ، یونس (ع) ، زکریا (ع) ، یحیی (ع) و عیسی (ع).
انبیای الهی، پاک ترین، آگاه ترین و امین ترین افراد برای هدایت انسان بوده اند، از همین رو خداوند متعال آنان را برانگیخت و با عنایت های خویش همراه نمود تا با دلیل و برهان، مردم را از شرک به یگانه پرستی و از نادانی به معرفت و آگاهی سوق دهد و حیات طیبه را برای آنان به ارمغان آورد.
زندگانی برگزیدگان حق، از تولد تا وفات، به ویژه در دوران ابلاغ رسالت، با حوادث گوناگون و شگفت انگیز و نیز ناملایمات فراوانی همراه بوده است، ولی سرانجام کامیاب گشتند و پیام های خداوند متعال را به مردم رساندند. مطالعه این داستانهای واقعی و اعجاب آور برای هر خواننده ای درس آموز و عبرت انگیز است. در این کتاب، تاریخ انبیا با استفاده از منابع معتبر و به دور از خیال پردازی و افسانه سازی با قلمی شیوا نوشته شده است.
داستان ابراهیم علیهالسّلام و عابدابراهیم در کوه بیت المقدس به دنبال چراگاهی برای گوسفندان خود میگشت که ناگاه صدایی به گوشش خورد و سپس مردی را دید که ایستاده و نماز میخواند (در قصص الانبیاء راوندی نامش را ماریا بن اوس ذکر کرده است).ابراهیم بدو فرمود: ای بنده خدا! برای چه کسی نمار میخوانی؟- گفت: برای خدا.- آیا از قوم و قلبیه تو کسی به جا مانده است؟- نه- پس از کجا غذا میخوری؟آن مرد به درختی اشاره کرد و گفت: تابستان از این درخت میوه می چینم و ضمن خوردن، مقداری خشک میکنم و در زمستان از آن چه خشک کردهام میخورم.ابراهیم پرسید خانهات کجاست؟آن مرد به کوهی اشاره کرد و گفت: آنجاست.- ممکن است مرا همراه خودت ببری تا امشب نزد تو به سر برم؟ـ در سر راه ما آبی است که نمیشود که از آن عبور کرد.- پس چگونه از آن میگذری؟- من از روی آن راه میروم.- مرا هم با خود ببر شاید آنچه خدا به تو لطف کرده، روزی من هم بکند.عابد دست حضرت را گرفت و هردو به راه افتادند تا بدان آب رسیدند و عابد از روی آب عبور کرد و ابراهیم نیز همراه او رفت.وقتی به خانه آن مرد رسیدند، ابراهیم از وی پرسید: کدام یک از روزها بزرگتر است؟عابد گفت: روز جزا که مردم از همدیگر بازخواست میکنند.- بیا دست به دعا برداریم و از خدا بخواهیم ما را از شرّ آن روز محافظت کند.- به دعای من چکار داری؟ به خدا سی سال است به درگاهش دعایی کردهام، ولی اجابت نشده است.- به تو بگویم چرا دعایت اجابت نشده است؟- بگو!- چون خدای بزرگ دعای بندهای را که دوست دارد نگاه میدارد تا با او راز گوید و از او درخواست و طلب کند و چون بندهای را دوست ندارد، دعایش را زود اجابت کند یا در دلش نومیدی اندازد و به دنبال این سخن فرمود: (اکنون بگو) دعایت چه بوده؟- گله گوسفندی بر من گذشت و پسری که گیسوانی داشت، همراه آن گوسفندان بود، و ( در قصص الانبیاء است که آن پسر فرزند ابراهیم، اسحاق بود) من بدو گفتم: که ای پسر این گوسفندان کیست؟- گفت: از آن ابراهیم خلیل الرحمان است. من دعا کردم و گفتم: خدایا اگر در روی زمین خلیلی داری به من بنما!ابراهیم فرمود: خدا دعایت را استجاب کرد و من همان ابراهیم خلیل الرحمان هستم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.