توضیحات
رابینسون کوچکترین عضو خانواده در سال ۱۶۳۲ در شهر یورک به دنیا آمد. برادر بزرگترش نظامی بود و در جنگ مقابل اسپانیا کشته شد. دومین برادرش یک روز بدون دلیل خانه را ترک کرد و دیگر برنگشت و به همین سادگی ناپدید شد. پدر و مادرم بهخاطر از دست دادن دو پسرشان خیلی ناراحت بودند و نمیخواستند اتفاقی برای او بیفتد. پدرش بهشدت اصرار داشت تا ادامه تحصیل بدهد و وکیل شود، اما او عاشق ماجراجویی در سرزمینهای دور بود و دریانوردی را دوست داشت.
رابینسون یک سفر آغاز میکند سفری طولانی که زندگی او را تغییر میدهد. او در یک سفر دریایی اسیر طوفان میشود، اما با تکههای کشتی خودش را به ساحل میرساند. او متوجه میشود در جزیرهای خالی از انسان زندگی میکند، او ۲۸ سال در این جزیره میماند.
او طی یک حادثه مردی از اهالی بومی آن منطقه را نجات میدهد و نام او را جمعه میگذارد. آنها با هم به بریتانیا برمیگردند. بسیاری این کتاب را سرآغاز رمان مدرن میدانند، زیرا مسیر داستان نویسی غرب را تغییر داده است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.