توضیحات
درباره کتاب سیری در سیره ائمهاطهار علیهالسلام
پیغمبر اکرم در زمان خودشان صلحی کردند که اسباب تعجب و بلکه اسباب ناراحتی اصحابشان شد، ولی بعد از یکی دو سال آنها تصدیق کردند که کار پیغمبر درست بود. سال ششم هجری است؛ بعد از آن است که جنگ بدر، آن جنگ خونین، به آن شکل واقع شده و قریش بزرگترین کینهها را با پیغمبر پیدا کردهاند، و بعد از آن است که جنگ احد پیش آمده و قریش تا اندازهای از پیغمبر انتقام گرفتهاند و باز مسلمین نسبت به آنها کینه بسیار شدیدی دارند و به هر حال از نظر قریش دشمنترین دشمنانشان پیغمبر و از نظر مسلمین هم دشمنترین دشمنانشان قریش است. ماه ذیالقعده پیش آمد که به اصطلاح ماه حرام بود. در ماه حرام سنت جاهلیت نیز این بود که اسلحه به زمین گذاشته میشد و نمیجنگیدند. دشمنهای خونی در غیر ماه حرام اگر به یکدیگر میرسیدند البته همدیگر را قتل عام میکردند ولی در ماه حرام به احترام این ماه اقدامی نمیکردند. پیغمبر خواست از همین سنت جاهلیت در ماه حرام استفاده کند و برود وارد مکه شود و در مکه عمرهای بجا آورد و برگردد. هیچ قصدی غیر از این نداشت. اعلام کرد و با هفتصد نفر (و به قول دیگر با هزار و چهارصد نفر) از اصحابش و عده دیگری حرکت کرد، ولی از همان مدینه که خارج شدند مُحرم شدند، چون حجشان حج قِران بود که سوق هَدْی میکردند یعنی قربانی را پیش از خودشان حرکت میدادند و علامت خاصی هم روی شانه قربانی قرار میدادند، مثلاً روی شانه قربانی کفش میانداختند ـ که از قدیم معمول بود ـ که هر کسی میبیند بفهمد که این حیوان قربانی است. دستور داد که اینها ـ که هفتصد نفر بودند ـ هفتاد شتر به علامت قربانی در جلوی قافله حرکت دهند که هر کسی که از دور میبیند بفهمد که ما حاجی هستیم نه افراد جنگی. زیّ آنها زیّ حجاج بود.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.