توضیحات
جورج و لنی دو کارگر ساده و روزمزد هستند که در آمریکا زندگی میکنند و برای پیدا کردن کار در کالیفرنیا، به هر دری میزنند. جورج مرد زیرک و ریز نقشی است که با لنی، مردی درشتهیکل که عقل درست و حسابیای ندارد دوست شده است. رویای مشترک آنها داشتن یک مزرعه اختصاص برای خودشان است تا بتوانند در آن خرگوش پرورش دهند. همین رویای مشترک زمینهساز دوستی عمیق این دو نفر میشود و داستان زندگیشان را به هم گره میزند. این دو دوست صمیمی با هم روزگار میگذرانند و از رویای رهایی حرف میزنند.
لنی برعکس جورج باهوش نیست و همیشه کارهایی میکند که باعث دردسرشان میشود. از طرفی جورج که شخصیتی وفادار دارد، تلاش میکند تا لنی را از مخمصههای فراوانی که درست میکند نجات دهد. اما لنی باز هم از سر بیاحتیاطی، کارهایی را انجام میدهد که باعث خرابکاری میشوند.
رویایی که لنی و جورج دارند مشابه رویای بسیاری از کارگران آمریکایی در وضعیت رکود اقتصادی در دهه ۱۹۳۰ میلادی است. این دو دوست هم در تلاش برای خارج شدن از استثمار و چنگالهای فقر و ستم هستند و دوست دارند بهخاطر آرزویشان زندگی کنند.
هرچند رویای لنی و جورج بسیار قوی است و هر دو برای رسیدن به آن مصمم هستند، اما همه چیز بر وفق مراد آنها پیش نمیرود و زور زندگی به قدرت رویای آنها میچربد. در نهایت جان اشتاین بک به زیبایی تمام، رویای بر باد رفته آنها را در کمال احساس و با کلماتی ماندگار به تصویر میکشد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.